+کوک
-بلع
+میشه راجب اون تتوت بهم بگی
-ها کدوم
+همونی که انگار مار داره پروانه رو می بوسه
-اها اون یه داستانی داره
+تعریف کن
-کلاس دوم که بودم به دختری بود به اسم هانا خیلی خوشگل بود وخیلم مهربونم بود سعی میکردم همیشه بهش نزدیک بشم. ما باهم دوست شدیم به روز دیدم داره یه نقاشی و میکشه که اون نقاشی یه کار بود که داره یه پروانه رو می بوسه . وقتی ازش پرسیدم که این چیه بهم جواب داد دوست دارم وقتی بزرگ شدم باهات ازدواج کنم . منم بهش گفتم پس من میشم اون مار و تو هم میشی پروانه . بزرگ شدیم باهم ازدواج میکنیم . قول انگشتی
-یادمه برای اون نقاشی یه اسمم گذاشتیم که نشونه باهم بودنمان بود اسمش
+- عشق بین پروانه و مار
+,کوک
-چی تو از کجا..
+وقتی بعد از کلاس دوم رفتی خارج دلم برات خیلی تنگ شد . خودمو تو بغلش بیشتر جا کردم
-هانا ؟
+اوم . وقتی رفتی هق (داره از خوشحالی گریه میکنه)
فکردم دیگه دوسم نداری هق برا همین وقتی بزرگ شدم هق ایسکو عوض کردم
- بیشتر تو آغوشم کشیدمش .به خاطر اینکه اسمتو عوض کردی نتونستم پیدات کنم . میدونی چقدر دنبالت گشتم
+کوک
-جان کوک
+....
ادامه دارد
هی این رمان خیلی قرار بود ادامه داشته باشه ولی همینجا تمومش میکنم دیگه هیچ حمایت نمیکنید
ممنون که تا الان تحملم میکردید😔
خوش باشید