- قراره بهمون خوش بگذره مگه نه ؟

+اوم بریم فیلم ببینم .بریم پارک و شهر بازی ..

-اینا خوبه ولی من تختو بیشتر ترجیح میدم

+عجبا همین دیشب انجامش دادیم بزارم یکم درد دلم خوب بشه 

کوک بیشتر به یونا چسبید 

- تقصیر منه بدن شما آنقدر جذابه خانم جئون ؟

+عجبا 😂

دستمو دور گردنش حلقه کردو لبام رو به لباش رسوندم و با عشق طمع لبای پسری که هر لحظه بیشتر عاشقش میشدم رو تو دهنم احساس میکردم 

کوک دستاش رو  دور کمر باریک یونا حلقه کرد و بوسه رو ادامه داد 

هردو جوری هم را میبوسیدند گویا آنها را سال ها از هم دور کرده بودند. و اگر هم چنین چیزی می‌گفتند اشتباه نبود . قول های کودکی ،بازی های کودکی ،خاطرات کودکی در سال بعد که شما بزرگسالی شوید و یا حتی وقتی برای کشیدن یک نفس به صد ها دستگاه نیاز دارید در خاطراتان میماند.چه برسد به عشق در کودکی....

از لب های هم جدا شدند پسر و دختر هردو داشتند نفس نفس می‌زدند . کوک می‌خواست باز به لب های خوشمزه عشقش حمله ور شود ولی با صدای در هردو به در خیره شدند

؟وایی خدایا دارم میمیرم چقدر سنگینهههه

خدمتکار :خوش آمدید آقا اجازه بدید کمکتون کنم

خدمتکار دو چمدان بزرگ مشکی که به‌نظر بسیار سنگین بود را به اتاق مهمان برد 

؟عه سلاممم

او به طرف کوک دوید و او را در آغوش گرفت 

.......

می‌دونم کم بود ولی خوب شما قبول کنید بیشتر شرط ها قبول نمیشه 

پارت بعد 

۴ لایک❤️