که یهو کوک افتاد روم و یه پتو کشید سرمون و شروع کرد و عقب جلو کردن تخت میخواستم هلش بدم اونور که مامان کوک رو دیدم که داشت آروم از لای در نگاه میکرد . با نگاه های ترسناک کوک فهمیدم باید همکاری کنم تا زنده بمونم پس کمی ا.ه کشیدم
۵ مین بعد که در ها بسته شد
مامان کوک رفت . کوک از روم بلند شد و کنار خوابیدم
خجالت زده بودم . جون وو کاشکی الان پیشم بودی که یهو اشکام جاری شدن
-هعی واقعا نک.دمت که
بدون هیچ حرفی پشتکوه بهش کردم
که به دستی دور کمرم رو سفت گرفت و چسبوندم به خودش
+چه کار میکنی
-هیس بزار آروم باشم وگرنه ایندفعه واقعا م.نمت
داشتم به این فکر میکردم که این یارو دو قطبی داره که خوابم برد
صبح چشمام رو باز کردم و دیدم روبه روشم . چشماش بسته بود . داشتم نگاش میکردم که چشماش رو باز کرد .
-انقدر جذابم ؟ کمر یونا رو گرفت و بیشتر به خودش نزدیک کرد طوری که بدنشان بهم چسبیده بود
+ولم کن
-جوابم ولم کن نیست
نزدیکم شد طوری که اگه حرف میزدیم لب هامون به هم برخورد میکرد .
سرمو چرخوندم که یهو افتاد روم
+عه بلند شد
-میدونی فکنم تو به جا شکنجه با شلاق به تنبیه نیاز داری . کمربندش و باز کرد
+سعی نقشمو که بازی کردو تنبیه چرا
-هیس چراغ به خودم مربوطه
+وا
که یهو در باز شد و مادر کوک آمد داخل
@عا پسرم امروز باید عروسم خوب راه بره بلند شو
-باشه
کوک از روم بلند شد منم بلند شدم کاملا این گوجه شده بودم که دیدم کوک یهو نگام کرد و داشت سعی میکرد خودشو قورت بده
@امروز آملیا میاد اینجا
-اه بازم مگه اون ...
@کوک ساکت شو
مادر کوک رفت
+ام ببخشید آملیا کیه ؟
-دختر عمومه
+آها
- من میرم حموم تو هم برو پایین غذا بخور
+باشه
که یهو کوک لباسشو جلوم در آورد . سریع پشتمو کردم و دستمو گذاشتم رو چشمام آمد پشتمو و برگردونم
-هی چرا دیدن همچین چیزی زیبای رو از چشمان محروم میکنی .
-ایش
+دستمو از رو چشمام برداشت
-چشماتو باز کن
+نه
-باز کن
+نه
-باشه پس فکنم باید تنبیه بشی . انداختم رو تخت
+نه باشه باز میکنم
چشمام رو باز کردم و با بالا تنها عضولانیش رو به رو شدم که یه تتو هاش منو به خودش جذب کرد که یه تتوش واقعا عجیب بود
-خوشت آمده نه
+هی این تتوت ....
دستمو گذاشتم رو تتوش
-خوب ؟
+هیچی
- باوش من میرم حموم
+اوک
کوک رفت حمام و منو با فکر تتوش رها کرد
رفتم پایین که یه دختریو دیدم موهاش قرمز شرابی بود و توش لبش پیرسینگ زده بود . یه نیمتنه قرمز پوشیده بود که س.نه هاشو کاملا مشخص
@یونا آمدی بیا اینجا
آملیا :ایشون کین
@این یونا همسر کوکه
+سلام از دیدنتون خوشحالم
آملیا :منم عزیزم من آملیام دختر عموی کوک
+آها بله
@برید بشنید سر میز
کوک آمد
(علامت آملیا £)
£....
ممنون بابت حمایت هاتون عزیزان
پارت بعد ۶ لایک❤️🌹